پیشفرض در فیلمهای کمدی
چاشنی انفجار بمب خنده
اگر از هر نویسنده کمدی بپرسید که مهمترین مشکل او هنگام نوشتن چیست، میگوید: مشکل خاصی نیست، فقط اصلا وقت ندارم! اما گذشته از شوخی، اگر از یک کمدینویس باتجربه بپرسید که مهمترین تصمیمی که باید پیش از شروع به
نویسنده: مانتی میکلسون
مترجم: مهتاب صفدری
مترجم: مهتاب صفدری
پیشفرض در فیلمهای کمدی
اگر از هر نویسنده کمدی بپرسید که مهمترین مشکل او هنگام نوشتن چیست، میگوید: مشکل خاصی نیست، فقط اصلا وقت ندارم! اما گذشته از شوخی، اگر از یک کمدینویس باتجربه بپرسید که مهمترین تصمیمی که باید پیش از شروع به نوشتن یک فیلمنامه کمدی بگیرد چیست، خواهد گفت: تعیین «موقعیت» یا «پیشفرض».
بگذارید در همین ابتدا روشن کنم که پیشفرض خوب، به معنای ساختار داستان، نقطه عطف یا منحنی تحول شخصیت نیست. یک پیشفرض صحیح بیشتر به کاتالیزور در آزمایشهای شیمیایی میماند که سبب انفجار ماده میشود. پیشفرض درست مانند ماشین همزنی است که در کارهای ساختمانی به کار گرفته میشود. اگر رنگهایی را که به خوبی با هم آمیخته نشدهاند، به دیواری بزنید، حاصلش دیواری بدمنظره با رنگهای قروقاطی و غیریکدست خواهد بود. اما اگر رنگهایتان را در ماشین هم زن بریزید و آنها را به خوبی مخلوط کنید، رنگی یکدست و پیوسته به دست میآید.
منظورم این است که یک رابطه همزیستی حیاتی میان پیشفرض عالی و کمدی عالی وجود دارد. البته استثناهایی هم هست، اما به ندرت دیده میشود که از پیشفرض خوب، فیلم بدی از کار درآید. تعداد نسبتاً اندکی فیلم خوب هم وجود دارد که پیشفرضهای بدی داشتهاند.
به فهرست بهترین فیلمهای کمدی آمریکایی مؤسسه فیلم آمریکا (AFI) نگاهی بیندازید. این فهرست با نام «صدسال، صد خنده» در وب سایت این مؤسسه (www.afi.com) منتشر شده است. در این دسته بندی، معمولاً، هر چه پیشفرض بهتر باشد، فیلم در جدول رتبه بالاتری دارد.
بعضیها داغشو دوست دارن فیلم شماره یک این جدول است، که از نظر من نمره قابل اعتنای مثبت بی میگیرد. بعضیها داغشو دوست دارند با هنرمندی بیلی وایلدر و آی. ای. ال. دایموند به فیلمنامه کمدی کلاسیک جذابی تبدیل شده است. جو و جری که ناخواسته شاهد کشتار روز ولنتاین - یکی از مشهورترین جنایات مافیایی به دست گروه تبهکاری آل کاپون در گاراژی در لینکلن پارک شیکاگو 1929 - بودهاند، مجبور به فرار میشوند. راهحلی که آنها برای رهایی از این ماجرا به آن پناه میبرند، این است که لباسهای مبدل بپوشند و خودشان را به جای شخصیتهای دیگری جا بزنند و به گروه موسیقیای در فلوریدا ملحق شوند. در پی این ماجراها، داستانی عاشقانه و لحظاتی خندهآور پدید میآید. رتبه بعدی جدول متعلق است به فیلمی با پیشفرضی بی نقص که نمره الف میگیرد. راهحل اساسی بی کاری طولانی مدت یک بازیگر چه میتواند باشد؟ و تا کی میتواند به تظاهر کردن ادامه دهد؟ حدس بزنید چه فیلمی را میگویم؟
شکارچیان روح (Ghostbusters) (رتبه 28 جدول مذکور) و روز موش خرما (رتبه 34) هر دو از فیلمهایی هستند که پیشفرضهای وارونه ولی باورپذیر کمدیهای بزرگ، جلوه خاصی در آنها دارد. کارگردانی و بازیهای این دو فیلم خیره کننده است. اما حتی اگر بازیگران و کارگردانان این دو فیلم، اشخاص دیگری هم بودند، باز هم هر دو، فیلمهای موفقی از کار درمی آمدند؛ به سبب پیشفرضهای بسیار خوب آنها.
صرف نظر از فیلمهای آمریکایی، در بریتانیا هم فیلمهای کمدی زیادی با پیشفرضهای دقیق ساخته شده است.
فیلمهایی که حتی در صورت تغییر گروه بازیگرانش، باز هم میتوانند تماشگران را از خنده رودهبر کنند. فیلمهای انگلیسی مورد علاقه من شامل اینهاست: شان میمیرد (Sean of the Dead) (به نظر من دارای بهترین پیشفرض در زیرگونه فیلمهای زامبی تاکنون)، فول منانتی - و البته نه به این دلیل که اسم من هم مانتی است - و فیلم فوقالعاده ماهیای به نام وندا نوشته جان کلیز (رتبه 21 جدول AFI) و نسخه آمریکایی بازسازی شده مسحور (Bedazzled) به کارگردانی هارولد ریمیس. نسخه بریتانیایی این فیلم به نویسندگی پیتر کوک و دادلی مور و کارگردانی استنلی دادن در سال 1967 ساخته شده است. که همگی از پیشفرضهایی خلاقانه و بسیار خوب بهره بردهاند.
اما فیلمهای کمدی خوبی که پیشفرضهایی ضعیف یا کسلکننده دارند، چه؟ البته بسیاری از اشتباههایی را که در طراحی و نگارش پیشفرض رخ میدهد، میتوان با نوشتن گفت و گوهای مؤثر و نیز بازی خوب بازیگران، برطرف کرد. خماری را میتوان فیلمی نمونهوار از این دست آثار به شمار آورد. این فیلم به عقیده من پیشفرضی تکراری و متوسط دارد؛ مهمانی مجردی پیش از ازدواج در تعطیلات آخر هفته در لاس و گاس. همه شخصیتهای فیلم خماری (به جز شخصیت الن با بازی زاک گلیفیناکیس) شخصیتهایی معمولی هستند. اما نویسندگان این فیلمنامه، جان لوکاس و اسکات مور، به نحو خلاقانهای موانع و خطرات تازه و بدیعی را در داستان فیلمنامه پدید آوردهاند.
فیلم شگفت انگیز خیلی بد (Superbad) به تهیه کنندگی جاد اپتا نمونه مشابهی است که پیشفرض نسبتاً پیش پا افتادهای دارد، اما حاصل آن، فیلم کمدی هیجانانگیزی است با دیالوگهایی زیرکانه و انتخاب درست بازیگران و داستان آن نیز مملو از موانع و خطرات خلاقانه است. از فیلمهای کمدی دیگری که در گروه فیلمهایی با پیشفرض معمولی قرار میگیرند، میتوان به راههای فرعی به نویسندگی الکساندر پین و جیم تیلر (اقتباس از رمانی به همین نام نوشته رکس پیکت) اشاره کرد. رستوران ارزان قیمت، شاهکار برای لوینسن، در مقام نویسنده و کارگردان، هم نمونه دیگری از چنین فیلمهایی به شمار میآید.
توجه داشته باشید که پیشفرض میتواند مانند شمشیری دو دم عمل کند. برخی نویسندگان با پیشفرضی فوقالعاده نوشتن را آغاز میکنند، اما در مرحله تبدیل آن به فیلمنامه، به مشکل برمیخورند و موفق نمی شوند، فیلمهایی که من به ناچار آنها را در دسته «پیشفرض خوب - فیلم بد» قرار میدهم. 1941 ساخته استیون اسپیلبرگ (فیلمی بسیار بد و مغشوش که اگر بخواهم جرئت به خرج دهم، باید بگویم که میتوانست به دست کارگردان دیگری به اثری درخشان تبدیل شود)، یک میلیون راه برای مردن در غرب (A Million Ways to Die in the West) به کارگردانی سث مک فارلن و جادو در مهتاب (Magic in the Moonlight) به کارگردانی وودی آلن از این جملهاند. فیلمهایی که همگی به یک اندازه پیشفرضهایی جذاب همراه با شوخیها و نیز داستانهای عاشقانه دارند، اما در مرحله تبدیل شدن به فیلمنامه ناموفق از کار درآمدهاند.
اما همانگونه که پیشتر گفتم، چنین نمونههای ناموفقی استثنا هستند. به ندرت مشاهده میشود که حاصل پیشفرضی بی نقص، فیلمی ضعیف باشد. معمولاً یک پیشفرض عالی، محرک قدرتمندی برای تمام مراحل ساخت فیلم به نحوی مطلوب است؛ از نوشتن فیلمنامه گرفته تا کارگردانی و بازی بازیگران.
منبع مقاله:
ماهنامه فیلم نگار، اردیبهشت 95، سال پانزدهم، شماره 161.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}